۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

ساخت قرصی که عمر انسان را به صد سالگی می رساند


دانشمندان با بررسی میراث ژنتیکی یک جمعیت ساکن آلمان که به طور طبیعی تا 100 سالگی زندگی می کنند آماده ساخت قرصی هستند که عمر انسان را به یک قرن می رساند.


مهر: محققان موسسه تحقیقات طول عمر کالج انیشتین در نیویورک با بررسی ژنتیک مردم نژادی در آلمان که به دلیل زندگی طولانی تا 100 سالگی مشهور هستند توانستند رازی را کشف کنند که به کمک آن می توانند ظرف سه سال آینده "قرص جوانی جاودانه" را آماده عرضه کنند.
 با کمک این قرص، بیماریهای چون آلزایمر، آلرژی، مشکلات قلبی، کلسترول بالا و دیابت بی معنا می شوند و تمام انسانها می توانند تا 100 سالگی عمر کنند.
  این محققان با بررسی DNA گروهی متشکل از 500 فرد این نژاد ساکن آلمان دریافتند که حتی عمر متوسط 30 درصد از افراد سیگاری و چاق در این نژاد حداقل 20 برابر بیشتر از افراد نژادهای دیگر است.
 این محققان با بررسی دو میلیون نشانگر ژنتیکی سه ژن را پیدا کردند که از این تعداد دو ژن با افزایش کلسترول خوب و یکی با پیشگیری از دیابت و آلزایمر ارتباط دارد. کلسترول خوب خطر بیماریهای قلبی و سکته مغزی را کاهش می دهد.
براساس گزارش اسکای نیوز، سپس این دانشمندان در تلاش بر آمدند تا اثرات حفاظتی این ژنها را به صورت مصنوعی تقلید کنند و در "قرص جوانی جاودانه" به کار برند.

10درصد مدارس دخترانه محرم‌سازي شده‌اند

«همشهري» نوشت: مديركل دفتر امور زنان وزارت آموزش و پرورش با تاكيد بر محرم‌سازي مدارس دخترانه، بالا بودن اعتبار تامين اين طرح را مهم‌ترين دليل عدم‌تحقق آن عنوان كرد و گفت: براي محرم‌سازي هر مدرسه حداقل 15 تا 20 ميليون تومان اعتبار لازم است.

مهري سويزي در گفت‌وگو با ايسنا، درخصوص طرح محرم‌سازي‌ مدارس دخترانه كشور، گفت: طرح محرم‌سازي مدارس در مقطع ابتدايي مورد توجه مديران مدارس قرار گرفته و به‌خودي خود اجرا مي‌شود، اما تحقق اين طرح در مدارس راهنمايي و دبيرستان با توجه به سن دانش‌آموزان يك نياز است.


وي تصريح كرد: شاداب‌سازي و محرم‌سازي مدارس به 2 عنصر محفوظ بودن و مفرح بودن محيط‌هاي آموزش تاكيد دارد كه اين مسئله در مقاطع راهنمايي و دبيرستان دچار غفلت شده است.
سويزي گفت: متأسفانه به‌دليل هزينه‌بر بودن اين طرح و با توجه به اهميت و آثار كارآمدي اين طرح در حوزه‌هاي پرورشي و آموزشي دخترانه با همه تلاش‌هايي كه دفتر امور زنان داشته است، تاكنون موفق نشديم اين طرح را به بيش از 10 درصد برسانيم.

مديركل دفتر امور زنان وزارت آموزش و پرورش اظهار كرد: در حال حاضر تنها 10 درصد مدارس دخترانه كل كشور تحت پوشش طرح محرم‌سازي قرار گرفته است و 90 درصد مدارس ما نيازمند محفوظ و مفرح بودن براي تامين شاداب‌سازي‌ هستند.
به گفته سويزي براي اجراي طرح محرم‌سازي هر مدرسه‌اي حداقل بين 15 تا 20 ميليون تومان اعتبار لازم است؛ اين در حالي است كه در كل كشور 43 هزار مدرسه دخترانه وجود دارد كه چنانچه اين رقم را در كل مدارس دخترانه كشور در نظر بگيريم اعتبار بسيار سنگيني براي آن لازم است.

وي گفت: با توجه به بالا بودن هزينه طرح محرم‌سازي مدارس دخترانه كشور يكي از سياست‌هاي ما اين است كه جامعه خيرين مدرسه‌ساز و جامعه خيرين را به‌طور كلي متوجه اين نياز كنيم.
منبع :تابناك

عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس :از نگارش نامه‌ای اعتراض آ‌میز حاج سید حسن خمینی خطاب به عزت‌الله ضرغام

نگارش نامه اعتراض‌آمیز و شدید‌اللحن حجت الاسلام سیدحسن خمینی خطاب به ضرغامی

متاسفانه در این ایام به صورت گزینشی مطالبی از امام بزرگوار از طریق صدا و سیما پخش شده که مقدمه و مؤاخره آن برای بینندگان و شنودگان چندان مشخص نیست.انتظار می‌رود ریاست محترم صدا و سیما با اشراف بیشتر نسبت به زیرمجموعه خود و مراقبت بیشتر، هر چه سریعتر نسبت به این موارد گزینشی عکس العمل لازم را نشان داده و جلوی این موارد را بگیرند و کار به جایی نرسد که نامه اعتراض‌آمیز حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید حسن خمینی برای آگاهی افکار عمومی منتشر شود.

کلمه: عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس با اشاره به پخش گزینشی سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در صدا و سیما از نگارش نامه‌ای اعتراض آ‌میز و شدیداللحن از سوی یادگار امام(ره) خطاب به عزت‌الله ضرغامی خبر داد.
حجت الاسلام قدرت الله علیخانی در گفتگو با «پارلمان‌نیوز»، گفت:«در آستانه ۲۲ بهمن، سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، وظیفه همگان به ویژه رسانه ملی این است که همه را به وحدت و رحمت و رافت که همان آرمانهای امام و منویات رهبری است دعوت کنیم و همگان را در این مراسم سرنوشت‌ساز همه ساله دعوت نمائیم.»

وی تاکید کرد:« می‌بایست شعار اصلی نظام و انقلاب که استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی است را فراموش نکنیم و خدایی ناکرده باعث آرزردگی روح امام عزیز و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نشویم.»
نماینده اصلاح‌طلب مردم قزوین ادامه داد:«لیکن متاسفانه در این ایام به صورت گزینشی مطالبی از امام بزرگوار از طریق صدا و سیما پخش شده که مقدمه و مؤاخره آن برای بینندگان و شنودگان چندان مشخص نیست
علیخانی تصریح کرد:«این عمل باعث نگرانی پیروان آرمان‌های امام(ره) بخصوص بیت شریف امام و بویژه حضرت حجت الاسلام والمسلین حاج سید حسن آقای خمینی گردید.»

وی افزود:«به طوری که مطلع شدم، یادگار امام راحل، حضرت حجت‌الاسلام و المسلین حاج سید حسن آقای خمینی، نامه‌ای اعتراض آمیز و شدید اللحنی خطاب به ریاست محترم صدا و سیما نوشته‌اند.»

این عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس خاطر نشان کرد:«انتظار می‌رود ریاست محترم صدا و سیما با اشراف بیشتر نسبت به زیرمجموعه خود و مراقبت بیشتر، هر چه سریعتر نسبت به این موارد گزینشی عکس العمل لازم را نشان داده و جلوی این موارد را بگیرند و کار به جایی نرسد که نامه اعتراض‌آمیز حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید حسن خمینی برای آگاهی افکار عمومی منتشر شود.»

درصد قبولی " ، " عملکرد مسئولان " ، " رضایت شغلی معلمان " مساله این است !











پس از اعلام نتایج نوبت اول یک روز مدیر دبیرستان به اتاق دبیران آمد و گفت که از معلمان گلایه دارد .

" در اداره به من گفته اند که درصد قبولی این مدرسه نسبتا پایین است و باید که دبیران مربوطه در این مورد علت را بیان کنند " .

او نام تعدادی از دبیران همراه با دروس مربوطه را ذکر کرد . اما می شد حدس زد که بسیاری از دبیران منهای دروسی مانند تربیت بدنی در حلقه این تذکرات بودند ، اگرچه دبیر ورزش هم دل پری داشت !

پس از اتمام سخنان آقای مدیر ، معلمانی که نام آن ها برده شد به اعتراض برخاستند !


دبیر شیمی گفت : " یک باره بفرمایید ما از اول سال سوالات امتحانی را با بچه ها کار کنیم نه کتاب را " !

دبیر ریاضی گفت : " آقا ! دانش آموز سر کلاس سوم نشسته است اما مطالب و دانسته های سال اول را هم نمی داند ! ما باید چگونه نمره بدهیم تا مسئولان از ما راضی باشند ! "


دبیر مطالعات اجتماعی گفت : " دانش آموزان درس مرا نخودی فرض می کنند و درس نمی خوانند ! نمره که علف خرس نیست ! "


دبیر فیزیک گفت : " در برخی کلاس ها دانش آموزان دو ساله وجود دارد . خیلی از آن ها وضعیت انضباطی درستی ندارند و روی بچه های دیگر اثر سوء می گذارند . یک بز گر گله را گر می کند ! "

دبیر زبان انگلیسی گفت : " وقتی دانش آموزان به راحتی می توانند یک درس را چند بار تک ماده کنند طبیعی است که در سال های بالاتر پایه  و آمادگی لازم را نخواهند داشت ! "


دبیر تاریخ گفت : " نگاه کنید ! این وضعیت میز و صندلی های اتاق دبیران است ! وضعیت کلاس ها هم که نیازی به تعریف ندارد ... وقتی شوفاژ مدرسه خراب شد آیا یکی از مسئولان آمد و وضعیت کلاس ها را دید که بچه ها چگونه به خود می لرزند !

آقای مدیر !

مگر شما خودتان نگفتید که اداره گفته است پولی بابت این کار ندارد !

حال چه شده است که از ما گزارش کار خواسته اند ؟

آن ها اول خودشان گزارش بدهند که اصلا برای چه در اداره نشسته اند تا ما هم به این آقایان توضیح بدهیم !

جمع کنید آقا ...."

جلسه هم بدون نتیجه خاصی پایان یافت !

واقعا مقصر کیست ؟

آیا ملاک پیشرفت دانش آموزان و تغییر رفتار آن ها می تواند " نمره " و یا " درصد قبولی باشد " ؟

چرا شورای عالی آموزش و پرورش تا این حد مقررات ارتقاء به پایه بالاتر را  ساده کرده است ؟

آیا می توان درصد قبولی را نتیجه طبیعی سیاست ها و برنامه ریزی های مسئولان دانست ... مسئولانی که بدون قبول مسئولیت در این زمینه فقط در فکر " ساده تر کردن صورت مساله " هستند ؟


آیا مردودی حدود 25 درصد خروجی های سال اول دبیرستان می تواند نوعی اعتراض جابه جا شده معلمان به عملکرد مسئولان باشد ؟

آیا محدود کردن بررسی متغیر " درصد قبولی " به " نقش معلمان " نادیده گرفتن متغیرهای مستقل مهم دیگر نیست ؟
آیا توقعات مفروض از معلمان در حد شرایط و امکانات است ؟آ یا مسئولی که انتظار درصد قبولی بالا را از معلمان دارد تاکنون سری به کلاس های 40 نفره و یا بیشتر زده است تا بداند و بفهمد که چگونه یک معلم باید در این کلاس ها خارج از ظرفیت کار کند ؟

متاسفانه دیوار بلند بی اعتمادی و شکاف میان اداره و مدرسه روزبه روز در حال گسترش است و می رود تا به بحرانی خارج از کنترل تبدیل شود ...

آیا مسئولان نمی خواهند نگاهی به عملکردهای خود و  "میزان رضایت شغلی معلمان " داشته باشند ...

--------------------------------------------
مطالب مرتبط منتشر شده در آدرس قبلی " سخن معلم " که فیلتر شده است :

« حکایت مردودی ها در آموزش و پرورش و عملکرد مسئولان ! چهارشنبه بیست و دوم مهر 1388 7:24

هر سیستمی که در حال " پردازش " است درون دادها و برون دادهایی دارد . بدیهی است که هر سیستمی مقدار و یا تعدادی ضایعات به نام " پرت سیستم " دارد که می توان گفت اجتناب ناپذیر است .


اما این مقدار و یا تعداد نباید از حالت استاندارد و یا نرم بالاتر رود ؛ اگر این میزان از حالت طبیعی بالاتر باشد نشان از آن دارد که سخت افزار و یا برنامه تدارک دیده شده برای آن مشکل دارد .


این مشکل ممکن است در هر جای سیستم موجود باشد اما مهم آن است که به موقع عیب یابی شده و نسبت به اصلاح آن به صورت " ریشه ای و عمقی " اقدام پذیرد در غیر این صورت در بلند مدت کل سیستم را به صورت تدریجی متلاشی خواهد کرد .

یکی از مشکلات سیستم آموزشی ما ، " آمار خارج از متعارف دانش آموزان مردودی " است .

آن گونه که از آمارها بیرون می آید به طور متوسط حدود 25 درصد خروجی های سال اول دبیرستان را " دانش آموزان مردودی " تشکیل می دهند !

این خبر را بخوانید :

« رئیس "مرکز آموزش‌های دوره متوسطه"، لطف‌الله عباسی، اعلام داشت که طی سال تحصیلی گذشته 327740 دانش‌آموز در پایه اول متوسطه مردود شده‌اند. او گفت، "طی سال تحصیلی گذشته 23 درصد از دانش‌آموزان پایه اول متوسطه مردود شده و مجبور به تکرار پایه شده‌اند. میزان دانش‌آموزانی که ترک تحصیل می‌کنند نیز بسیار بالاست". لازم به ذکر است که یک میلیون و چهارصد هزار دانش‌آموز در پایه اول متوسطه به تحصیل اشتغال دارند. (سایت هم‌میهن)

طی چند سال اخیر تنها 90 هزار دانش‌آموز مقاطع مختلف تحصیلى در استان اصفهان ترك تحصیل كرده‌اند. این دانش‌آموزان ۱۱تا ‪ ۱۷سال سن دارند.

در همآیش "هم‌اندیشی در زمینه حقوق و مسائل کودکان" اعلام شد که "طی چهار سال گذشته سه میلیون کودک ایرانی ترک تحصیل کرده‌اند". (اعتماد، 29 آذر)

گزارشگر "ايلنا"، به نقل از فتاح نيازی، معاون آموزشی "مؤسسه آموزش از راه دور" اعلام کرد که در سطح كشور بيش از 13 ميليون كم‌‏سواد بين 11 تا 45 سال وجود دارد. سه ميليون نفر از این عده دانش‌آموزانی هستند لازم‌التعليم که بین 11 تا 17 سال سن دارند ».

حال باید دید که مشکل کجاست ؟

برنامه های درسی ، محتوای دروس ، روش تدریس معلمان ، پیش آموخته های دانش آموزان ، امکانات فیزیکی و سخت افزاری کلاس ها و مدرسه ، روش های ارزشیابی ، رضایت شغلی معلمان که قطعا بر عملکرد آن ها تاثیر می گذارد ، فرآیند مدیریت آموزشی در آموزش و پرروش ، آیین نامه ها و مقررات تحصیلی و آموزشی ، وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده ها ، چشم انداز وضعیت فارغ التحصیلان این سیستم از نظر کاری و سپس توجیه اقتصادی ، ناهنجاری های محیطی و پیرامونی ،تاثیر مقایسه " تئوری انتظار و برابری در سطح معلمان و نیز دانش آموزان ( به این معنا که هم دانش آموزان و هم معلمان داشته ها و گرفته های خود را در محیط های همسان مقایسه و آن را مبنای عمل قرار می دهند )، نوع نگرش مسئولان به مقوله آموزش و ( پرورش ) ، میزان بودجه و اعتباراتی که برای سیستم آموزشی هرینه می گردد در مقایسه با سیستم های آموزشی کشورهای دیگر و....

هر کدام از این عوامل و آیتم ها می تواند به نوعی علت موجده صورت مساله بالا باشد ...

اما مهم بیان مساله با توجه به واقعیات و سپس عیب یابی و رفع آن توسط مسئولان برنامه ریز است .اما به نظر می رسد که مسئولان ما بدون آن که قائل به یک تفکر سیستمی منسجم و منعطف باشند فقط با ارائه فرمول های پیش ساخته ذهنی سعی می کنند که به جای حل مساله به قول معروف " آن را ماست مالی " کنند !

اخیرا مديركل آموزش نظري و پيش‌دانشگاهي وزارت آموزش و پرورش راه حل این مساله را در فرمول " باید این چنان و آن چنان شود " جسته و راه حل آن را در دستکاری و بالانس " نمره مستمر " قلمداد نموده است !

این جا را بخوانید :

« مدير كل آموزش نظري و پيش‌دانشگاهي در گفت‌وگو با فارس:

مردودي از پايه اول دبيرستان بايد حذف شود

خبرگزاري فارس: مديركل آموزش نظري و پيش‌دانشگاهي وزارت آموزش و پرورش گفت: لازم است مردودي از پايه اول دبيرستان حذف شده يا به نحوي كاهش يابد.

حميدرضا مشهدي عباسي در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعي باشگاه خبري فارس «توانا» اظهار داشت: آموزش معنويات در دبيرستان‌ها كم بوده و در اين زمينه خلأ احساس مي‌شود.

وي افزود: امروز اطلاعات علمي به سادگي به دست دانش‌آموزان مي‌رسد و آنها با ورود به سايت‌هاي اينترنتي مي‌توانند در موضوعات مختلف، اطلاعات علمي را به دست‌ آورند.

مدير كل آموزش نظري و پيش‌دانشگاهي وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اينكه بايد در خصوص حذف كنكور اقداماتي صورت گيرد، افزود: لازم است مردودي از پايه اول دبيرستان حذف شده يا به نحوي كاهش يابد.

وي ادامه داد: همچنين لازم است تا در ضريب و وضعيت نمره‌دهي در نمره مستمر پايه اول دبيرستان، تجديد نظر صورت گيرد ».

- چهارشنبه 22 مهر 1388- شماره:8807210268

آیا این منطقی است که مشکل مردودی و افت تحصیلی را در " نمره مستمر " جست و جو کرد ؟

نمره مستمر میانگین فعالیت های کلاسی هر دانش آموز است . مسئولانی که ارزش یابی توصیفی را در مقطع ابتدایی جایگزین کردند و سعی در تعمیم آن به مقطع راهنمایی دارند تصور می کنند با افزایش ضریب نمره مستمر در کل نمره سالانه دانش آموز می توانند مساله " مردودی " را برای همیشه از عرصه نظام آموزشی حذف کنند ؟!

آیا مسئولان تاکنون به بی سوادی و یا کم سوادی دانش آموزان اندیشیده اند ؟

آیا مسئولان تاکنون به این جمله معروف معلمان و حتی جامعه فکر کرده اند که می گویند " قدیمی ها سواد بالاتری داشتند " !

آیا مسئولان حداقل به دست خط دانش آموزان توجه کرده اند .....

قصد نگارنده از نگارش این مطالب " توجیه نقص این سیستم در قالب " انبار حافظه " نیست و معتقد است که سیستم آموزشی ما باید از حالت ذخیره و انبار کردن اطلاعات نظری فاصله گرفته و به سوی " آموزش پراتیک " پیش رود .اما با ساده تر کردن مساله آن گونه که مسئولان می اندیشند به شدت مخالف است !

ذکر مثالی در این زمینه راه گشا خواهد بود :

دانش آموزی در سرکلاس حوصله استماع مطالب درسی ندارد . برای او نمره چندان اهمیتی ندارد . در خانه ای پرجمعیت زندگی می کند که اصولا مکانی به نام اتاق مطالعه بی معناست . احتمالا پدر و یا مادر و یا یکی از وابستگان درجه یک او مشکل اعتیاد دارد . دائما از این و آن می شنود که افراد تحصیل کرده فامیلش در حد لیسانس و یا فوق لیسانس بیکارند . آینده ای روشن نمی بیند که بخواهد برای آن برنامه ریزی کند . وضعیت زندگی معلمان را از نزدیک می بیند و می شنود . شعار " علم بهتر است یا ثروت البته ثروت ثروت " را در تجمعات معلمان می شنود ....


حال با تغییر ضریب نمره مستمر گره ای از این کلاف سردرگم بازخواهد شد ...


http://smiedu.blogfa.com/post-2336.aspx


---------------------------------------------------------------------------
معلم ... تدریس خصوصی ...و اعتراض ! جمعه بیست و هشتم فروردین 1388 20:4
پدرام سامانی :

تدریس خصوصی ؟!

زماني‌كه من مدرسه را شروع كردم هنوز انقلاب نشده بود و پنج سال طول كشيد تا انقلاب صورت گرفت، ما چهار خواهر و برادر بوديم و پدرمان هم معلم بود، در آن زمان هيچ وقت پيش نيامد كه در منزل براي درس هاي ياد گرفته شده در مدرسه دوباره توسط پدر يا مادرمان تشكيل كلاس بدهيم و آنها بخواهند با ما درس كار كنند و معمولا اشكالي هم اگر داشتيم با همكلاسي‌هاي مان مشكل را حل مي كرديم.البته والدين ما گاها درس ها را از ما مي‌پرسيدند ولي مانند امروز درسهاي خوانده شده در مدرسه را دوباره مرور نمي‌كردند.

تا جائي‌كه باز من يادم هست بچه هاي ديگر فاميل و همسايه و دور و بر نيز همين وضع را داشتند، و والدين آنها هم با بچه هاشون درس كار نمي‌كردند، بنابراين آنها نيز خودشان درسشان را مي خواندند. البته همه بچه ها در يك سطح هوشي نبودند و بالاخره در بين‌شان ضعيف و قوي وجود داشت، ولي فرقي نمي‌كرد، چه خيلي ضعيف و چه خيلي قوي، همه خودشان درس مي‌خواندند و صحبت از معلم خصوصي و سر و كله زدن والدين در منزل نبود. اصلا در آن زمان هيچ وقت كلمه تدريس خصوصي و يا كلاس هاي خصوصي به گوشمان نخورده بود، حتي ضعيف‌ترين دانش آموز هم دنبال معلم خصوصي نبود، البته مردودي وجود داشت الان هم وجود دارد ولي آن موقع مردودي بيشتر در خانواده هاي بي بضاعت ديده مي‌شد كه بچه هاشون با توجه به مشكلات مالي و روحي خانواده ،نسبت به درس بي‌اهميت و بي‌ميل مي‌شدند و كمتر اتفاق مي‌افتاد كه در خانواده‌هاي معمولي و يا كارمند چنين اتفاقي بيفتد.

در آن زمان فقط گاها هر چند هفته و يا هرچند ماه والدين به مدارس سر مي‌زدند تا از چگونگي پيشرفت درسي بچه هاشون آگاه شوند و اگر معلم تشخيص مي داد بچه در حال ضعيف شدنه به والدين گوشزد مي‌كرد و والدين هم تنها كاري كه مي‌كردند نصيحت و گاها هم با تنبيه هاي متفاوتي مثل نخريدن لباس و نبردن پارك و غيره و يا با تنبیه خيلي تندشان كه تنبيه بدني سبك بود، به بچه هشدار مي‌دادند.

بعد از انقلاب و در سي سال گذشته چه اتفاقي روي سيستم آموزشي افتاده كه بيش از نيمي از بچه ها بعد از رسيدن به خانه حتما بايستي يكي از والدين ساعت ها با بچه ها دوباره سر و كله بزنند تا درسي را كه مي‌بايستي در مدرسه ياد مي‌گرفتند در منزل ياد بگيرند و يا اگر هم به دليل مشكلات عديده، والدين فرصت اين كار را نداشتند به معلم خصوصي مراجعه كنند، تازه وقتي هم به مدرسه براي جوياي وضعيت درسي مي‌رويد طلبكار هم مي‌شوند كه: "شما مگر در خانه با بچه كار نمي‌كنيد"، در صورتي كه در گذشته دقيقا عكس اين موضوع اتفاق مي‌افتاد.

به نظر من اتفاقي كه بعد از انقلاب افتاد اين بود كه به دليل عدم توانائي در برنامه ريزي درست و كنترل بسياري از مشاغل و عدم به موقع تامين مادي و معنوي بعضي مشاغل حساس ، اخراج و يا فرار اكثر معلم ها، اساتيد مجرب و متخصص و استفاده از مدارج پائين مدرك براي مشاغل آموزشي و غيره و مهم تر از همه اين ها افزايش بيكاري و عدم اجراي سياست هاي درست اقتصادي و پيشي گرفتن هزينه نسبت به درآمد منجر به ايجاد مشاغلي در كشور شد كه يكي از اين مشاغل تدريس خصوصي بود، البته تدريس خصوصي به خودي خود بد نيست ولي متاسفانه روش و قيمتي كه براي رونق دادن به كلاسهاي خصوص پرداخت شده و مي‌شود باعث يك سري مشكلات در مدارس شده است از جمله اين كه بعضي از مدرسين در بعضي از مدارس با اتخاذ روش هائي براي جذب تعداد كثيري از دانش آموزان به اين طور كلاس ها كه خود مدرسش هستند باعث كاهش سطح آموزشي مدارس دولتي شده‌اند كه البته جورشان به گردن والدين و ......، بگذاريد داستاني را برايتان تعريف كنم:

در تابستان 64 تصادف شديدي كردم كه منجر به شكستگي بازوي راست و از بين رفتن گوشت مچ دستم گرديد ، از چگونگي بيهوشي و بردن من به بيمارستان و خواهش و تمنا براي بستري شدن، علي رغم وضعيت اسفناكم، كه بگذريم مي‌رسيم به اين نكته كه من حدود 35 روز در يك بيمارستان دولتي بستري شدم وليكن هيچ گونه بهبودي كه روي دستم صورت نگرفت هيچ، بلكه وضعيت آن بدتر هم شد و در اين 35 روز فقط با تزريق خون(كه آن هم توسط مردم و فاميل تهيه مي شد) و سرم و مصرف دارو از مرگ ناشي از خونريزي جلوگيري كردند.

موضوع از اين قرار بود كه بيمارستان هاي دولتي براي عمل هاي اين‌چنيني مثل شكستگي و يا جراحي‌ها و غيره پولي به دكتر پرداخت نمي‌كردند، بنابراين هيچ دكتري هم آنجا عمل جراحي انجام نمي‌داد و بيمارستان فقط شده بود محلي براي شناسائي بيماراني مثل من كه نياز به جراحي داشتند و با پخش شايعات و ترساندن بيماران با جملاتي مانند: "دكتر بيمارستان نيست... و رفته خارج از كشور.... و حالا حالاها بر نمي‌گرده..." و يا "در اين بيمارستان امكانات عمل وجود ندارد..." و از اين قبيل حرف ها توسط پرستاران باعث انتقال بيماران به بيمارستان خصوصي مي‌شدند ، پدر خدا بيامرز ما هم مانند بقيه مجبور بود بعد از تقريبا 35 روز مرا به بيمارستان خصوصي منتقل كند و بعد از يك عمل موفقيت آميزبا همان دكترهاي بيمارستان دولتي به فاصله دو روز ترخيص شدم ولي كاري كه با مبلغ پنج هزار تومان در يك بيمارستان دولتي در طول همان دو روز قابل انجام بود در بيمارستان خصوصي حدود پنج برابر هزينه گرديد.

موضوع اينه كه مشاغلي چون بيمارستان و مدارس كه قرار است خدمات ارزان و رايگان به ما ارائه دهند به دليل وجود بخش هاي خصوصي ضعيف شده‌اند، و متاسفانه هنوز هم اين تضعيف ادامه دارد.

منبع : http://www.chafjir.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=77&Itemid=1

سخن معلم :

اپیزود اول :

معلم در ابتدای سال تحصیلی سعی می کند ارزیابی از وضعیت تحصیلی دانش آموزان داشته باشد .

پس از کمی پرس و جو مشخص می شود که اکثریت دانش آموزان ظاهرا در سطح خوبی هستند .

البته تعداد نسبتا زیادی هم به مدد تبصره و ... به مقطع بالاتر آمده اند !

پسر جان !

این موضوعی است که شما 2 سال پیش خوانده اید !


چرا چیزی از آن نمی دانید ؟

مگر می شود کسی مطالب سال و یا سال های قبل را نداند اما با نمرات خوب و یا متوسط به مقطع بالاتر بیاید !

پس از کمی پرس و جو مشخص می شود که اکثر آن ها " معلم خصوصی " داشته اند ...

اپیزود دوم :

معلمی در جمع دبیران :

پس از کلی ناله و ناسزا که سرانجام مشخص نمی شود مخاطب کیست ...

هر کس باید فکر خودش باشد !

امتحان را باید سخت بگیری تا ....

دولت من را تامین کند تا من هم درس دهم ...

در این میان معلمی دیگر می گوید : خود را به زحمت نیندازید !

هر روز شرایط را ساده تر می کنند و تبصره های من درآوردی ...

مگر نمی بینی ار مقطع ابتدایی نمره را حذف کرده اند ، در مقاطع دیگر هم قرار است در برخی دروس ارزشیابی توصیفی شود !

اپیزود سوم :

در آستانه روز معلم

معلمی می گوید باید با اعتراض آشکار خود را به جامعه و دولت نشان دهیم ...


معلمی دیگر : بهترین راه اعتصاب است چون اگر جلوی مجلس برویم می دانی که ...

سنگر ما مدرسه است !

معلمی دیگر :

چرا در این اعتراضات معلمان مدارس غیر انتفاعی همراهی نمی کنند .

چرا در تجمعات فقط از مناطق پایین می آیند !

آیا معلمان مناطق بالا مشکلی ندارند ...

معلمی در گوشه ای می گوید :

به نظر من باید از گرفتن امتحان و یا دادن لیست های نمرات خودداری کنیم ...

این سخن معلم با واکنش سرد همکاران مواجه می شود !

معلمان از این پیشنهاد استقبال نمی کنند ...

اپیزود چهارم :

در جمع دبیران در یک روزی که معلم پرورشی مراسمی را ترتیب داده است .

هر کس از دری سخن می گوید ...

یکی از آن ها می گوید :

چنر بار تاکنون انتقالی به مناطق بالا زده ام اما موافقت نمی کنند .

2 سال درس بدهی خودت را بسته ای !

برخی دروس در آن جا سر قفلی دارد !

آن جا اولیاء برای فرزندانشان ارزش قائل می شوند !


دیگری که از شهرستان آمده است هم امیدوار است که شانس نصیبش شود !

اپیزود پنجم :

در آستانه اعتصاب معلمان قبل از اسفند ...

یکی از اولیاء دانش آموزان خطاب به مدیر مدرسه می گوید :

" اعتراض به وضعیت موجود حق معلمان است ...

اما آقای مدیر !

این معلمی که از رفتن به سر کلاس خودداری می کند اما چرا در کلاس های خصوصی خودش حاضر می شود و کارش را ادامه می دهد ...

این ها گفت و گویی هاست که می توان در بسیاری از مدارس آن ها را یافت .

در این که چرا متاسقانه در برخی از مدارس و میان برخی معلمان چنین تفکر سوداگرانه ای حاکم شده است دلایل بسیاری وجود دارد .

اولین علت آن را باید شاید در وضعیت اقتصادی جامعه و پایین بودن سرانه درآمد خانواده ها جست .

وقتی تفکر تولید جای خود را به " سوداگری و دلالی " می دهد !

و در این مسیر خود دولت پیش قدم است و همه به دنبال او...

البته این مساله مختص به معلمان نیست !

همان گونه که در یادداشت بالا نیز آمده است این معضل در میان اقشار و اصناف دیگر جامعه نیز وجود دارد .

با دستورالعمل و بخشنامه هم نمی توان آن را تغییر داد .

مهم این است که هنجارها و نوع روابط میان فردی بر اساس " هزینه – فایده " شکل گرفته و نهادینه شده است !

جامعه معلمان هم به تدریج در یک رابطه و سیکل دو سویه سیستمی و برای بقاء در طول زمان از این پارادایم ها تاثیر پذیرفته است و به آن تن داده است ...


و شاید از این جاست که جامعه نسبت به معلم و اعتراضش بدبین می شود و سکوت معلمان دیگر در برابر این تبعیت از شرایط به حساب همه گذاشته می شود ...

یادم می آید در سال 1377 به خاطر اجرای پرسشنامه فوق لیسانسم در یکی از مناطق تهران به مدرسه ای رفتم .

وقتی یکی از پرسشنامه ها را به یکی از دبیران دادم در کمال ناباوری این دبیر آموزش و پرورش جمله ای بر زبان راند که ذهن مرا تا مدت ها مشغول داشته بود : " چقدر می دهی تا این پرسشنامه را برایت پر کنم " ؟

هفته قبل یکی از نهادهای دولتی یکی از همین پرسشنامه ها را به دبیران داد و در ازای آن مبالغی نیز پرداخت کرد ...

اگرچه این نمونه را نمی توان به کل جامعه تعمیم داد اما مشاهده حتی یک مورد نیز باید برای مسئولان و دست اندرکاران و همه تفکر برانگیز باشد .

چند سال پیش یکی از همکاران با حالت جدی از من پرسید بابت فعالیت در سازمان معلمان چقدر می گیرم !

گویا این دوست عزیز فراموش کرده بود که این گونه فعالیت ها داوطلبانه است ...

در جامعه ای که نوع و ماهیت روابط بر اساس فرمول های اقتصادی و متقابل شکل بگیرند تنفس در آن جامعه پس از مدتی دشوار خواهد شد .

و همه به تدریج از یکدیگر متنفر و منزجر خواهند شد ...

آیا این وضعیت خوشایند چه کسانی خواهد بود ؟

http://smiedu.blogfa.com/post-2046.aspx

----------------------------------------------------------------------------
مسئولان کلاس ندیده این مطلب را بخوانند ...نخواهند خواند ...

ساری - خبرگزاری مهر: مدیر کل دفتر آموزش و پرورش راهنمایی وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه از هر 15 نفر دانش آموزان دوره راهنمایی در هر سال یک نفر مردود می شود گفت: مردودی یک میلیون دانش آموز در دوره راهنمایی در هر سال تحصیلی یک فاجعه است.


به گزارش خبرنگار مهر در ساری، منوچهر فضلی خانی صبح امروز در گردهمایی معاونین آموزشی ادارات آموزش و پرورش شهرستان های مازندران با انتقاد از نگاه غلط موجود در مدارس برای مردود کردن بی رویه در مقاطع عمومی اظهار داشت: ارزشیابی دانش آموزان دوره های عمومی باید بر اساس ظرفیت های آنان صورت بگیرد.

وی با اشاره به اینکه یکی از سیاست های دفتر آموزش و پرورش راهنمایی حذف مردودی است، خاطرنشان کرد: زمان یادگیری برای هر شخص متفاوت است و قوانین یادگیری کامل اجباری همه دانش آموزان در یک مقطع نا درست است که موجب مردودی های بی رویه می شود.

به گفته وی مردودی یک نفر هم در مقاطع عمومی زیاد است و باید همه قبول شوند که راهکارهایی نیز برای جلوگیری از مشکلات نیز تدوین خواهد شد.

مدیر کل دفتر آموزش و پرورش راهنمایی وزارت آموزش و پرورش از تدوین برنامه درسی ملی خبر داد و گفت: این برنامه شامل تحولات اساسی در حوزه آموزش نظیر تغییرات بسیاری در حجم و محتوی انواع دروس در مقاطع مختلف تحصیلی و هدایت تحصیلی در دوره راهنمایی است که سند آن تهیه شده و در روزهای آینده به شورای عالی آموزش و پرورش برای تصویب ارجاع داده خواهد شد.

وی خاطرنشان کرد: درس آمادگی دفاعی دختران نیز از سال آینده به صورت سراسری در مدارس دخترانه تدریس خواهد شد و زیرساخت های لازم در این خصوص نیز فراهم است.

وی با بیان اینکه شناسایی روش دانش مطبوع برای آموزش در کلاس ها توسط معلمان در یادگیری دانش آموزان تاثیر گذار است، خاطرنشان کرد: رعایت استانداردها با واژه های کلیدی در آموزش باید رعایت شود.

فضلی خانی تصریح کرد: در گذشته معلمی موفق قلمداد می شد که با لباسی پر از گچ و خاک از کلاس درس بیرون بیاید ولی آموزش نوین مدرسی را قبول دارد که همه چیز را به صورت شفاف بیان نکرده و دانش آموز را به تحقیق و پژوهش وادار نماید.

وی بر افزایش کیفیت نسبت به کمیت آموزشی تاکید کرد و افزود: معلمی موفق است که دانش آموز را به صورت یک لیوان خالی نبیند بلکه او را فردی با ظرفیت ها متعدد قلمداد کرده و به آن انسجام ببخشد.

به گفته وی دانش آموزان در دوره راهنمایی دارای مغزی خلاق و دوستدار کار گروهی و مشورت با معلم هستند که اگر این استعدادهای دانش آموزان در آموزش رعایت شود مطمئنا در یادگیری فرد تاثیر به سزایی خواهد داشت.

مدیر کل دفتر آموزش و پرورش راهنمایی وزارت آموزش و پرورش در خصوص کلاسهای درس گفت: تمام یادگیری نباید در کلاس درس صورت بگیرد بلکه کلاس درس باید جایی باشد که دانش آموزان را وادار به پرسش و تحقیق نماید.

وی اضافه کرد: آموزش باید به گونه ای باشد که برای دانش آموز سئوال ایجاد شود و برای یافتن پاسخ برای مدرسه دل تنگی کند.

فضلی خانی با اشاره به اینکه نظارت بر تعامل بین معلم و دانش آموز بعد از رعایت استانداردهای آموزشی ضرروری است، اظهار داشت: رعایت سیستم هدایت نظارتی یکی از ابزارهایی می باشد که بعد از شناسایی و اجرای استانداردها ضروری است.

به گفته وی نبود الگوهای نظارتی در بررسی عملکرد و ارزشیابی مدارس و ارائه شیوه های صحیح مدیریت از مشکلاتی است که در آموزش کشور وجود دارد.

وی یادآور شد: بهترین نوع ارزیابی آموزشی مدارس فرآیند کیفی به وجود آمده در مدارس است.

فضلی خانی در رابطه با عدم رغبت مدیریت مدارس در دوره راهنمایی گفت: عدم رغبت مدیریت در مدارس دوره راهنمایی به خصوص در مناطق محروم به دلیل یکسان بودن حقوق پرداختی معلم و مدیر است که امیدواریم این مشکل توسط خدمات کشوری برطرف شود.

وی از بازماندن مدیران مدارس از مسائل آموزشی و پرداخت به امور کارپردازی انتقاد کرد و اظهار داشت: مدیران مدارس می توانند با ایجاد انگیزه و تقسیم بندی برخی کارها در بین دانش آموزان و تشکل های دانش آموزشی بسیاری از مشکلات مدیریتی مدرسه را بر طرف نمایند.

سخن معلم :

معلم وارد کلاس می شود .

هوا سرد است .

شوفاژ مدرسه رمق گرم کردن ندارد . مشکل با معاون مدرسه مطرح می شود و او این مساله را به مدیر مدرسه احاله می دهد .

مدیر عنوان می کند که لوله ها مستهلک شده اند و باید تعمیرات اساسی روی آن صورت گیرد .

معلم سر کلاس بر می گردد .

بالاخره باید کلاس را اداره کرد !

در حالی که بچه ها می لرزند معلم درس را شروع می کند .

کلاسی با یک تخته سیاه و تعدادی گچ و یک میز و صندلی که حتی یک پریز ندارد !


وقتی مساله را عیب یابی می کنی معاون مدرسه می گوید که پریز ها را کور کرده ایم تا مبادا بچه ها خرابکاری کنند !

سیستم روشنایی کلاس هم از تعدای مهتابی تشکیل شده است که بیش از نیمی از آن ها خاموش اند !

وقتی علت را جویا می شوی معاون می گوید که استارت تعدادی از آن ها توسط دانش آموزان برداشته شده است !

تعدادی هم سوخته است که قرار است پس از اخذ کمک های داوطلبانه از اولیاء تعویض شود !

مدیر مدرسه می گوید که سرانه پارسال را امسال داده اند و مال امسال هم تاکنون پرداخت نشده است !

به کلاس بر می گردیم ...

معلم گچ را به دست می گیرد .

به نظر می رسد جنس گچ نامرغوب است چراکه اولا شبیه سنگ است و دیگر این که موقع کشیدن آن بر روی تخته صدا می کند !

البته معلم این موضوع را چند بار به مسئولان مدرسه گفته است و تنها پاسخی که دریافت کرده است همان جواب های دم دستی و تکراری است ...

معلم در حین تدریس می بیند که تعدادی از بچه ها زیر نیمکت مشغولند !

پس از کمی دقت معلم متوجه می شود که در حال تبادل بلوتوث و اس ام اس هستند ...

به ناچار به آن ها تذکر می دهد ...

کلاس تا دقائقی شلوغ می شود ...

هر کس چیزی می گوید .

پس از مدتی تکلیف بچه ها را بازدید می کند .

برخی از آن ها چیزی ننوشته اند .

معلم علت را می پرسد یکی می گوید غایب بوده است، دیگری مهمان داشته است ، آن یکی بیمار بوده است ، این یکی بلد نیست ، دیگری که خواب آلود است پاسخی نمی دهد اما از چهره اش می توان فهمید که تا دیر وقت پای ماهواره و چت بوده است ...

در حین تدریس برخی از نیمکت ها صدا می کنند!

آن ها عمر خود را کرده اند ...

مدتی که از ساعت کلاس می گذرد برخی از دانش آموزان چرت زده و برخی دیگر دائما ساعت خود را نگاه می کنند !

انگار این دانش آموزان آمده اند تا وقت خود را سپری کنند و در این میان معلمان و کادر مدرسه وظیفه نگهداری آن ها را بر عهده دارند !

تنها چیزی که برای اکثریت این دانش آموزان پیش نمی آید فرآیند و فلسفه سوال است !

چراکه آن ها خود همه چیز را از قبل می دانند !

گویی به آن ها القاء شده است که چه تلاش بکنند و یا نکنند قبولند !

پس چرا باید خود را بیهوده به زحمت انداخت ...

در این میان کافی است نقطه ضعفی در کلام و یا ظاهر معلم ظاهر شود ...

معلم فراموش خواهد کرد که اساسا چرا به کلاس آمده است !

زنگ می خورد ...

کاش به جای یک در چند در وجود داشت !

معلمان به دفتر می آیند .

یکی می پرسد از نظام هماهنگ پرداخت چه خبر ؟

دیگری می گوید که چند ماه است قسط هایش را نداده است و شرمنده ضامن هایش شده است ...

معلمی در گوشه ای نشسته و به دیوار می نگرد .

همکاران می گویند همسرش مبتلا به سرطان غدد لنفاوی است .

دو شب پیش برای خرید آمپولی رفته و چون مبلغ مورد نظر یعنی 860000 ریال را نداشته برگشته است ...

توان رفتن به خانه را ندارد ...

دیگر از نالیدن خسته شده اند ...

ظرفیت ها به سر رسیده اند ...

اما این روزمرگی با سکوت شیرین تر می شود !

و در گوشه ای دیگر ...

کسی بانگ بر می آورد ...

پرتقال فروش کجاست؟

http://smiedu.blogfa.com/post-2045.aspx

۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

نامه فرزاد کمانگر به رییس قوه قضاییه

وکیل فرزاد کمانگر حدود دو سال قبل با اعتقاد به بی گناهی موکل خود درخواست اعمال ماده ۱۸(برگزاری دادگاه مجدد) را به قوه قضائیه ارائه نمود، پس از این اقدام همواره دستگاه قضایی و امنیتی از ناپدید بودن این پرونده سخن گفته اند، این موضوع باعث شده است تا سه متهم پرونده کماکان تحت حکم اعدام قطعی به سر برند و هر لحظه احتمال اجرای حکم برای آنان متصور باشد.
فرزاد کمانگر، آموزگار دربند با نگارش و ارسال نامه ای به ریاست قوه قضائیه بر لزوم وجود سایه قانون بر این پرونده و برگزاری دادگاه مجدد تاکید کرده است، متن این نامه عیناً در پی می آید :




جناب آیت الله لاریجانی
با سلام ،
ده سال پیش هنگامی که آیت الله شاهرودی اعلام نمودند که ویرانه ای را تحویل گرفته اند ، همه امیدوارانه تغییر و تحولاتی اساسی در قوة قضائیه را به انتظار نشستند. حضور ده سالة ایشان که فرصت کمی هم نبود با احیای مجدد دادسراها ، تصویب قانون حفظ حقوق شهروندی و کرامت انسانی ،تهیه لایحه حبس زدایی و موضع گیری های صریح ایشان در برابر احکام سنگسار و اعدام کودکان زیر هجده سال و بقیة اقدامات اصلاح گرایانة ایشان در قوة قضائیه امیدهای بسیاری را در جهت آبادانی این ویرانه در اقشار مختلف مردم و زندانیان و به طور کلی هر شخصی که به نحوی از انحاء با قوة قضائیه سر و کار داشته است به وجود آورد ، اما هنوز هم نابسامانی ، ناهنجاری ، خودسری، برخوردهای سلیقه ای و قانون گریزی در مجموعة تحت امر ایشان و ادامه آن، که متأسفانه تاکنون فرصتی برای جنابعالی در رفع آن ها به عمل نیامده است ، آن چنان رواج داشته و دارد که ناچارم به عنوان فردی که خود را یک زندانی سیاسی و عقیدتی می داند، شرح آنچه را که به ناروا بر این جانب روا ساخته اند به عرض حضرتعالی برسانم؛
 
۱) در  مرداد ماه ۸۵ دستگیر شدم در حالیکه تا روز قبل از آن به عنوان معلمی که با دوازده سال سابقة تدریس از انواع فیلترهای حراست و گزینش عبور کرده و مسئولیت پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان این آب و خاک را به عهده داشته ام . در مرحله تفهیم اتهام و بازجویی در بازداشتگاه وزارت اطلاعات اتهام اینجانب عضویت در حزب پژاک اعلام شد.در روند تمام بازجویی ها در تهران ، کرمانشاه و سنندج مرا تحت شدیدترین شکنجه های جسمی و روحی و روانی قرار دادند تا به این اتهام واهی تن  دهم . اینجانب علیرغم تحمل شکنجه های طاقت فرسا به دلیل واهی بودن چنین اتهامی همواره و همواره اتهام فوق را رد نموده ام. با این وجود متأسفانه تنها بر اساس برداشت ذهنی بازجویان اولیة پرونده و شرایط منطقه انتساب اتهام فوق به اینجانب را مسجل اعلام کردند.
۲) در جلسة هفت دقیقه ای در شعبه ۳۰ دادگاه انقلاب تهران در کمال ناباوری از قاضی پرونده شنیدم که :”وزارت اطلاعات خواستار اعدام شماست ، بروید و آن ها را راضی کنید.”
۳) قبل از جلسة دادرسی ، اینجانب از کلیة اتهامات مبرا شناخته شده و این بار با اتهام جدید عضویت در حزب پ.ک.ک. در جلسه مذکور محکوم  به اعدام گردیدم .با تأسف حکم مذکور در دیوان عالی کشور بدون توجه به انواع و اقسام امور خلاف قانون آیین دادرسی کیفری که بروز آن در پرونده محرز و متقن است ، تأیید گردید.
۴)  پس از مدتی بر اثر اعتراضات مردمی که در مرداد ماه۸۷  به خاطر اعتراض به حکم اینجانب ، دوباره در بازداشتگاه ۲۰۹ تهران بهمدت۵ ماه دیگر تحت بازجویی مجدد قرار گرفتم و در کمال شگفتی رویکرد کلی بازجویان و کارشناسان وزارت اطلاعات با عملکرد سابق تناسب معکوس داشته است و در حالیکه با شواهد و قراین بسیار و بازجویی های جدید برای کارشناسان پرونده مشخص شده بود که عضو هیچ حزب و سازمانی نبوده ام، به اینجانب اعلام نمودند با توجه به شرایط جدید حاکم بر پرونده از خانواده، دوستان و همکاران بخواهید که مبادا مورد سوء استفاده قرار بگیرند، چرا که اساسا شما عضو هیچ حزب و گروهی نبوده اید که اکنون کسی بخواهد با موج سواری سیاسی از پرونده بهره برداریِ مصادره به مطلوب بنماید.
 
جناب آیت الله لاریجانی 
اینجانب خود را فردی بی گناه می دانم و نمی توانم انتساب اتهامی را به خود  قبول نمایم که از بیخ و بن جعلی و خیالی بوده ، به طوری که بازجوی اخیرالذکر اینجانب در بازداشتگاه ۲۰۹ ضمن اظهار تأسف شدید به خاطر اعمال شکنجه بر من در سنندج و کرمانشاه این اعمال را عملی خودسرانه و قانون شکنی محض می دانست و پی گیری حقوقی آن را حق مسلم من می دانست وحتی قرار شد تمامی مساعی قانونی را به کار گیرند تا روند بررسی پرونده اینجانب تحت اعمال ماده هجده انجام پذیرد، اما اینجانب پس از مدت تقریبا ۱۸ ماه و حتی با پی گیری نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی نه تنها هنوز جوابی در یافت نکرده ام ، بلکه این بار در کمال حیرت دریافتم که اثری از پرونده ام در هیچ یک از  بخش  ها ی قوه قضایه نمی باشد .
جناب آیت الله لاریجانی از شما بعنوان قاضی القضات حکومت اسلامی چند سؤال دارم که امیدوارم چنانچه مشغله های فراوان در این شرایط اجازه دهد پاسخ آن ها را حداقل به این جناب اعلام فرمایید:
۱) به نظر شما دادگاهی که پس از ۱۹ ماه بازداشت با قرائت کیفرخواست و دفاعیات من کلا ۶ یا ۷ دقیقه طول کشیده و حتی در دادگاه اجازة صحبت کردن با وکیلم هم به من داده نشده است و همچنین بعد از این جلسة دادگاه چند دقیقه ای قاضی مرا متهم به همکاری با فرزاد کمانگر ( یعنی خودم ! ! ؟ ) می نماید، می تواند حکم عادلانه ای صادر بنماید یا آیا اساسا پرونده را مطالعه نموده است؟
۲) کارشناسان وزارت اطلاعات ۱۵ ماه قبل از دادگاه و بعد در مراحل بعد مستمراً به من اعلام نمودند صدور حکم اعدام برای من ارسال پیامی روشن برای  فعالان سیاسی و مردم، جهت دوری از احزاب کرد و نشان دادن حسن نیت به بعضی از کشورهای همسایه!؟ می باشد. آیا اینجانب به عنوان شهروندی در جمهوری اسلامی دارای این حقوق می باشم که وجه المصالحه بهبود روابط عادی کشورم با همسایگانش قرار نگیرم؟
۳) سخنگوی محترم قوه قضائیه آقای جمشیدی در مصاحبة خود در تاریخ  ۲۴/۴/۸۷  تمامی اتهامات پیشین مرا حذف نمود  و این بار در اظهار نظری جدید اتهام مرا عضویت در حزبی که من اتهام آن را هم قبول نداشتم بیان می کنند، اما چگونه است که هنوز دستور رسیدگی به پرونده اینجانب صادر نشده است.
 
۴) چرا دستگاه امنیتی عنوان می نماید که با توجه به بازتاب های وسیع رسانه ای و اجتماعی  پروندة اینجانب چنانچه تجدیدنظری در گردش کار و موارد اتهامی و دادنامه های صادره   صورت گیرد ، بیم تجری نهادهای حقوق بشری و نهادهای مدنی وگروه های سیاسی دگر اندیش که قبلا در محکومیت حکم غیر قانونی اینجانب موضع گیری  نموده اند ، می گردد. آیا پذیرش اشتباه و عبرت گیری از گذشته که در آموزه های اسلامی به آن حکم شده است ، آن چنان ناگوار و تلخ می باشد که برای فرار از آن به چنین دستاویزی چنگ زد؟
 
۵) با توجه به آنچه که گذشت آیا کل ماجرا را نافی و ناقض اصل استقلال و تفکیک قوا از یکدیگر  نمی دانید؟ اگر نه چگونه است که قضات به عنوان اشخاصی مستقل نمی توانند در پرونده اعمال حق نموده و در عوض خود را ملزم به رعایت توصیه های غیررسمی نهادهای امنیتی می دانند؟
۶) آیا با عنایت به سطور گذشته، اینجانب به عنوان فردی تبعة ایران و برخوردار از حقوق شهروندی جمهوری اسلامی ایران ، این حق را دارم که مجددا و در دادگاهی بی طرف و بر اساس قوانین مدون و رسمی جمهوری اسلامی و فارغ از ملاحظات سیاسی و مصلحت اندیشی های بی مورد ، محاکمه گردم ؟
 
جناب آیت الله لاریجانی 
با عنایت به موارد مشروحه فوق که نقض قانون آیین  دادرسی کیفری در تمامی مراحل رسیدگی به پروندة اینجانب کاملا آشکار و واضح بوده است و بر همین اساس در جهت احقاق حق خود قبلا تقاضای اعمال ماده هجده به عمل آورده ، که از اختیارات خاص مقام محترم رئیس قوه قضائیه بوده و این تقاضا در زمان حاکمیت این ماده قانونی و قبل از فسخ آن به عمل آمده است .
     بنابراین اینجانب به این وسیله رسما و مجددا از حضرتعالی تقاضا دارم دستور فرمایید به خواسته مشروع اینجانب ، اگر تاکنون رسیدگی نشده باشد رسیدگی به عمل آمده و عنایت فرمایید نتیجه را نیز اعلام دارند تا پس از گذشت سال ها تحمل ناراحتی روحی بتوانم به زندگی عادی خود بازگردم.
توفیق حضرتعالی را در اجرای مسئولیت سنگین دادپروری صمیمانه آرزومندم
فرزاد کمانگر
۱۵ بهمن ۱۳۸۸
رونوشت :
-    دادستان محترم کل کشور
-    دادستان محترم تهران
-    کمیسیون حقوق بشر قوه قضائیه
-    فراکسیون نمایندگان محترم کرد مجلس شررای اسلامی

امام حسین(ع) به روایت دکتر شریعتی؛سئوال حسین(ع) از تاریخ فرداى بشرى

دکتر علی شریعتی:
فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست؛ براى او زندگى، عقیده و جهاد است. بنابراین، اگر او زنده است و به دلیل این که زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسین، زنده‏تر کیست؟...                                                                                          
آنها که تن به هر ذلتى مى‏دهند تا زنده بمانند، مرده‏هاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا کسانى که سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده‏اند و مرگ خویش را انتخاب کرده‏اند – در حالى که صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود – توجیه و تأویل نکرده‏اند و مرده‏اند، اینها زنده هستند؟       
شهید در لغت، به معناى حاضر، ناظر، به معناى گواه و گواهى دهنده و خبر دهنده راستین و امین و هم چنین به معنى آگاه و نیز به معنى محسوس و مشهود، کسى که همه چشم‏ها به او است و بالاخره به معنى نمونه، الگو و سرمشق است.”(۱)
“شهید، قلب تاریخ است؛ هم چنان که قلب به رگ هاى خشک اندام، خون، حیات و زندگى مى‏دهد، جامعه‏اى که رو به مردن مى‏رود، جامعه‏اى که فرزندانش ایمان خویش را به خویش، از دست داده‏اند و جامعه‏اى که به مرگ تدریجى گرفتار است، جامعه‏اى که تسلیم را تمکین کرده است، جامعه‏اى که احساس مسئولیت را از یاد برده است و جامعه‏اى که اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاریخى که از حیات و جنبش و حرکت و زایش بازمانده است؛ شهید همچون قلبى، به اندام‏هاى خشک مرده بى‏رمق این جامعه، خون خویش را مى‏رساند و بزرگترین معجزه شهادتش این است که به یک نسل، ایمان جدید به خویشتن را مى‏بخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید؛ کى غائب است؟”(۲)
یکى از بهترین و حیات بخش‏ترین سرمایه‏هایى که در تاریخ تشیع وجود دارد، شهادت است.”(۳)
“در فرهنگ ما شهادت، مرگى نیست که دشمن ما بر مجاهد تحمیل کند. شهادت مرگ دلخواهى است که مجاهد با همه آگاهى و همه منطق و شعور و بیدارى و بینایى خویش، خود انتخاب مى‏کند!… شهادت، در یک کلمه – بر خلاف تاریخ‏هاى دیگر که حادثه‏اى است و درگیرى است و مرگ تحمیل شده بر قهرمان است و تراژدى است – در فرهنگ ما، یک درجه است، وسیله نیست؛ خود هدف است، اصالت است؛ خود یک تکامل، یک علو است؛ خود یک مسئولیت بزرگ است؛ خود یک راه نیم ‏بُر به طرف صعود به قله معراج بشریت است و یک فرهنگ است.”(۴)
ما دو نوع شهید داریم؛ سمبل یکى حمزه سیدالشهداء، و سمبل دیگرى امام حسین‏علیه السلام است.”(۵)
«حمزه یک قهرمان مجاهد است که براى پیروزى و شکستن دشمن رفته، شکست خورده و کشته و شهید شده است… حمزه و سایر مجاهدان براى پیروزى آمده بودند – البته با احتمال این که اگر هم مرگ شده، شد – و هدفشان پیروزى و شکستن دشمن بود… بنابراین شهید حمزه‏اى و شهادت حمزه‏اى، عبارت است از مردى و کشته شدن مردى که آهنگ کشتن دشمن کرده است.”(۶)
شهادت حسینى کشته شدن مردى است که خود براى کشته شدن خویش قیام کرده است… امام حسین‏علیه السلام از مقوله دیگرى است؛ او نیامده است که دشمن را با زور شمشیر بشکند و خود پیروز شود، و بعد موفق نشده و یا در یک تصادف یا ترور توسط وحشى، کشته شده باشد. این‏طور نیست، او در حالى که مى‏توانسته است در خانه‏اش بنشیند و زنده بماند، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال مردن شتافته و در آن لحظه، مرگ و نفى خویشتن را انتخاب کرده است… امام حسین‏علیه السلام یک شهید است که حتى پیش از کشته شدن خویش به شهادت رسیده است؛ نه در گودى قتلگاه، بلکه در درون خانه خویش، از آن لحظه که به دعوت ولید – حاکم مدینه – که از او بیعت مطالبه مى‏کرد، «نه» گفت، این، «نه» طرد و نفى چیزى بود که در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است.”(۷)
“شکل مبارزه‏اى که حسین انتخاب کرده، قابل فهمیدن نیست مگر این که اوضاع و شرایطى که حسین در آن شرایط، قیام خاصّ خودش را آغاز کرد، فهمیده بشود… اکنون حسین مسئول نگاهبانى انقلابى است که آخرین پایگاه‏هاى مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش، یعنى حکومت اسلام و جبهه حقیقت و عدالت، یک شمشیر برایش نمانده و حتى یک سرباز! سال‏هایى است که بنى‏امیه همه پایگاه‏هاى اجتماعى را فتح کرده است.”(۸)
فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست؛ براى او زندگى، عقیده و جهاد است. بنابراین، اگر او زنده است و به دلیل این که زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسین، زنده‏تر کیست؟ در تاریخ ما، کیست که به اندازه او حق داشته باشد که زندگى کند؟ و شایسته باشد که زنده بماند؟ نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن، زندگى کردن، آدمى را مسئول جهاد مى‏کند و حسین مَثَلِ اعلاى انسانیت زنده، عاشق و آگاه است. توانستن یا نتوانستن، ضعف یا قدرت، تنهایى یا جمعیت، فقط شکل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئولیت را تعیین مى‏کند نه وجود آن را.”(۹)
“او (امام حسین‏علیه السلام) فرزند خانواده‏اى است که هنر خوب مردن را در مکتب حیات، خوب آموخته است… آموزگار بزرگ شهادت اکنون برخاسته است تا به همه آنها که جهاد را تنها در توانستن مى‏فهمند و به همه آنها که پیروزى بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد که شهادت نه یک باختن، که یک انتخاب است؛ انتخابى که در آن، مجاهد با قربانى کردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پیروز مى‏شود و حسین «وارث آدم» – که به بنى‏آدم زیستن داد – و «وارث پیامبران بزرگ» – که به انسان چگونه باید زیست را آموختند – اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مردن را بیاموزند.”(۱۰)
برخى درباره آثار شهادت حسینى تردید کردند! و آن را قیامى خوانده‏اند که شکست خورده است؛ شگفتا! کدام جهاد و کدام جنگِ پیروزى بوده است که دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ، این همه گسترده و عمیق و بارآور باشد؟… حسین با شهادت «ید بیضاء» کرد، از خون شهیدان «دم مسیحائى» ساخت که کور را بینا مى‏کند و مرده را حیات مى‏بخشد… اما نه تنها در عصر خویش و در سرزمین خویش، که «شهادت» جنگ نیست، رسالت است؛ سلاح نیست، پیام است؛ کلمه‏اى است که با خون تلفظ مى‏شود.”(۱۱)
“آنها که تن به هر ذلتى مى‏دهند تا زنده بمانند، مرده‏هاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا کسانى که سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده‏اند و مرگ خویش را انتخاب کرده‏اند – در حالى که صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود – توجیه و تأویل نکرده‏اند و مرده‏اند، اینها زنده هستند؟ آیا آنها که براى ماندن‏شان تن به ذلت و پستى، رها کردن حسین و تحمل کردن یزید دادند، کدام هنوز زنده‏اند؟ هر کس زنده بودن را فقط در یک لَشِ متحرک نمى‏بیند، زنده بودن و شاهد بودن حسین را با همه وجودش مى‏بیند، حس مى‏کند و مرگ کسانى را که به ذلت‏ها تن داده‏اند تا زنده بمانند، مى‏بیند.”(۱۲)
عصر عاشورا، امام حسین‏علیه السلام با آن دقت نظافت مى‏کند، با آن دقت آرایش مى‏کند، بهترین لباس‏هایش را مى‏پوشد و بهترین عطرهایش را مى‏زند، در اوج خون و در اوج مرگ و در اوج نابودىِ همه کسانش و در آستانه رفتن خودش، هر ساعتى که مى‏گذشت و شهدا هم بر هم انباشته مى‏شدند، چهره او گلگون‏تر و برافروخته‏تر و قلبش بیشتر به تپش مى‏آمد، که مى‏دانست فاصله حضور، اندک است؛ چه «شهادت» حضور نیز هست.”(۱۳)
“این که حسین فریاد مى‏زند – پس از این که همه عزیزانش را در خون مى‏بیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمى‏بیند – فریاد مى‏زند که: «آیا کسى هست که مرا یارى کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ مگر نمى‏داند که کسى نیست که او را یارى کند و انتقام گیرد؟ این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان مى‏کند و دعوت شهادت او را به همه کسانى که براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى‏نماید.”(۱۴)
پى‏نوشت‏ها:
۱٫ حسین وارث آدم، مجموعه آثار، ۱۹، «شهادت» دکترعلى شریعتى، ص ۱۷۱٫
۲٫ همان، «پس از شهادت»، ص ۲۰۴٫
۳٫ همان، ص ۲۰۲٫
۴٫ همان، «شهادت»،صص ۱۹۲ و ۱۹۵٫
۵٫ همان، ص ۱۱۶٫
۶٫ همان،صص ۲۱۶، ۲۱۷ و ۲۲۳٫
۷٫ همان، صص ۲۱۶، ۲۲۲ و ۲۲۳٫
۸٫ همان، ص ۱۳۶٫
۹٫ همان، صص ۱۶۶ و ۱۶۷٫
۱۰٫ حسین وارث آدم، ص ۱۷۱٫
۱۱٫ همان، صص ۱۸۷ و ۱۸۸٫
۱۲٫ همان، صص ۲۰۳ و ۲۰۴٫
۱۳٫ همان، ص ۱۹۵٫
۱۴٫ همان، ص ۲۰۳٫

اقدام عجیب و باور نکردنی ؛ سه یوزپلنگ به جای خوردن یک بچه آهو

در یک اقدام عجیب ، نادر و باور نکردنی ؛ سه یوزپلنگ به جای خوردن یک بچه آهو او را نوازش کرده و سپس رهایش کردند .


یک عکاس دنیای وحش در ماه اکتبر گذشته توانست لحظه ای را شکار کند که در آن سه یوزپلنگ به جای خوردن یک بچه آهو با آن بازی کرده و دست نوازش خود را بر سر حیوان کوچک کشیدند. و سپس رهایش کردند .
 
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از دیلی میل  ،  

زمانی که آهوی کوچک سه یوزپلنگ جوان را ملاقات کرد به نظر می رسید که سرنوشت دلخراشی را در پی داشته باشد اما در کمال شگفتی این گربه های بزرگ نه تنها آهوی کوچک را به عنوان ناهار نخوردند بلکه دست نوازش خود را بر سرش کشیدند و بدون اینکه برایش ایجاد مزاحمت کنند اجازه دادند که برود.


«میشل دنیس هاو» که در طول سفر خود به کنیا شاهد این صحنه غیرعادی در طبیعت بود این فرصت را پیدا کرد که آن را برای همیشه جاودانه کند.

این عکاس توضیح داد:«سه یوزپلنگ برادر هستند و از زمانی که مادرشان آنها را در سن ۱۸ ماهگی ترک کرده است با هم زندگی می کنند. آنها بسیار سریع می دوند و در بیشتر اوقات باهم بازی می کنند.
یک روز آنها به گروهی از آهوان برخورد کردند. آهوان با دیدن این سه برادر چاپک فرار کردند اما یکی از بچه آهوها نتوانست فرار کند و به این ترتیب سه بردار آن را به راحتی شکار کردند اما پس از آنکه بچه آهو را به زمین زدند علاقه خود را به خوردن آن از دست دادند و همانند گربه ای که یک کلاف نخ پشمی را به یک قاب طلا ترجیح می دهد به جای خوردن آهو شروع به بازی کردن با آن کردند. این گربه های بزرگ با دست خود سر بچه آهو را نوازش می کردند».

 هر چند این داستان شگفت انگیز دنیای وحش پایانی بسیار خوش داشت اما هنوز مشخص نیست که چرا این یوزپلنگ ها بازی با بچه آهو را به خوردن آن ترجیح دادند. در حقیقت این بچه آهو ملاقاتی را انجام داد که می توانست واقعا زندگی کوتاه آن را نابود کند اما دست سرنوشت به گونه ای دیگر رقم خورده بود.

جمهوری اسلامی آنگونه که درآغازمعرفی شد وآنگونه که اکنون هست

جمهوري اسلامي آنگونه كه در آغار معرفي شد و آنگونه كه هست 
بازخواني مصاحبه هاي بنيانگذارجمهري اسلامي ايران در نوفل لوشاتو
در فاصله سه ماه و نیمه ای که آیت الله خمینی ناگریز به اقامت در دهکده آرام نوفل لوشاتوی فرانسه بود سیلی از روزنامه نگاران و نمایندگان بنگاه های خبری معتبر جهان به سراغش می آمدند تا دیدگاه های وی را درباره چالش برانگیز ترین مسایل مربوط به اداره حکومت جویا شوند.آیت الله خمینی در این مدت با پرسش های متعدد پیرامون شیوه کارکرد جمهوری اسلامی به عنوان بدیل  رژیم سلطنت روبرو بود و به پرسش های کلیدی درباره نحوه انتخاب حاکمان،رعایت حقوق بشر،نسبت اسلام و دموکراسی ،وضع زنان و اقلیت ها در جمهوری اسلامی پاسخ می داد.پاسخ های او علاوه بر استوارتر ساختن اراده میلیونها ایرانی در مبارزه علیه حکومت پهلوی طیفی متنوع از احزاب و جریانهای  سیاسی را نیز در حمایت از اهداف انقلاب اسلامی بسیج کرد.
بنیانگزار انقلاب اسلامی تلاش داشت میان الگوهای دولت در شریعت شیعه و الزامات حکمرانی مدرن  سنتری فراهم آورد  تا سپس این الگوی ترکیبی را در دل مفهوم بدیع جمهوری اسلامی جای دهد.بازخوانی سرفصل های دیدگاه های آیت الله خمینی در گفتگوهایش با نمایندگان رسانه های خبری طی ماه های اقامت در فرانسه شمایی کلی از مدل مطلوب او برای اداره کشور به دست می دهد.گزارش زیر با دسته بندی مواضع بنیانگزار انقلاب از مهر57 تا بهمن 57 به دو بخش "شیوه اداره حکومت در جمهوری اسلامی" و "حدود آزادی های اجتماعی" در پی ترسیم همین شمای کلی است. 
الف-شیوه اداره حکومت در جمهوری اسلامی

۲۰ مهر ۱۳۵۷- --(مصاحبه با خبرنگاران بى. بى. سى. و تلویزیون تجارتى بریتانیا در پاریس)‏:حضرت آیت الله، جمهوری اسلامی مورد نظر شما چگونه رژیمی است؟

 جواب:جمهورى اسلامى، یک رژیمى است متکى بر آراى عمومى و رفراندم عمومى و قانون اساسى‏اش قانون اسلام و باید منطبق بر قانون اسلام باشد؛ و قانون اسلام مترقى ترین قوانین است، و قانون اساسى آن مقدار که مطابق با این قانون مترقى است آنها بر جاى خود باقى مى‏ماند و آن مقدار که مخالف با این است- به حکم خود قانون اساسى- قانونیت ندارد؛ و بسیارى موادش، موادى بوده است که با سرنیزه تحمیل شده است و آنها باید ساقط بشود.

۱۰ آبان ۱۳۵۷---(رادیو- تلویزیون اتریش):نظرتان درباره تغییرات و تحولات آینده ایران چیست؟

جواب: با قیام انقلابى ملت، شاه خواهد رفت و حکومت دموکراسى و جمهورى اسلامى برقرار مى‏شود. در این جمهورى یک مجلس ملى، مرکب از منتخبین واقعى مردم، امور مملکت را اداره خواهند کرد. حقوق مردم- خصوصاً اقلیتهاى مذهبى- محترم بوده و رعایت خواهد شد. با احترام متقابل نسبت به کشورهاى خارجى عمل مى‏شود. نه به کسى ظلم مى‏کنیم و نه زیر بار ظلم مى‏رویم. کشور در حال حاضر ورشکست شده است و همه چیز از بین رفته است. با استقرار جمهورى اسلامى ساختمان واقعى و حقیقى کشور شروع خواهد شد.

10 آبان 1357---( روزنامه انگلیسى گاردین):پس از رفتن شاه، در موقع برگشتن به ایران، آیا خود شما رهبر جمهورى اسلامى نخواهید بود؟

جواب: من خود نمى‏خواهم حکومت را در دست بگیرم. اما مردم را براى انتخاب حکومت، هدایت خواهم کرد و شرایط آن را به مردم اعلام مى‏کنم.

 16 آبان 1357--- (مجله آلمانى اشپیگل):از گروه کوچک رهبران سیاسى کنونى و سودجویان از این رژیم که بگذریم، در چه مواردى کشور ایران در آینده با اوضاع امروز تفاوتهایى خواهد داشت؟

جواب:1-رهبرى سیاسى از سلطه بیگانه آزاد مى‏شود، از فساد مالى و سیاسى پاک مى‏شود. 2- اقتصاد کشور از سلطه بیگانه آزاد مى‏گردد و دیگر برنامه‏هاى اقتصادى، برنامه‏هایى نخواهند بود که هدفهاى شرکتهاى بین المللى را در ایران به اجرا بگذارد. 3- جامعه آینده ما، جامعه آزادى خواهد بود و همه نهادهاى فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت. 4- انسانى که امروز در نظام پلیسى از فعالیتهاى فکرى و آزادى در کار محروم شده است، تمامى اسباب ترقى واقعى و ابتکار را به دست خواهد آورد. جامعه فردا، جامعه ارزیاب و منتقدى خواهد بود که در آن تمامى مردم در رهبرى امور خویش شرکت خواهند جست.

22 آبان 1357---(روزنامه فرانسوى لوموند):حضرت عالى مى‏فرمایید که بایستى در ایران، جمهورى اسلامى استقرار پیدا کند و این براى ما فرانسوى‏ها چندان مفهوم نیست. زیرا که جمهورى مى‏تواند بدون پایه مذهبى باشد. نظر شما چیست؟ آیا جمهورى شما بر پایه سوسیالیسم است؟ مشروطیت است؟ بر انتخاباتى استوار است؟ دموکراتیک است؟ چگونه است؟

جواب: اما جمهورى، به همان معنایى است که همه جا جمهورى است. لکن این جمهورى بر یک قانون اساسى‏اى متکى است که قانون اسلام است. اینکه ما جمهورى اسلامى مى‏گوییم براى این است که هم شرایط منتخب و هم احکامى که در ایران جارى مى‏شود اینها بر اسلام متکى است، لکن انتخاب با ملت است و طرز جمهورى هم همان جمهورى است که همه جا هست‏

آبان 1357---(راسل کر): وضع حقوق بشر در آینده ایران چگونه خواهد بود؟ براى ساواک چه فکرى کرده‏اید؟

جواب:ساواک، خیر؛ لازم نیست. فشار نخواهد بود. ساواک جز ظلم و تعدى و فشار بر ملت نداشته؛ در حکومت اسلامى نخواهد بود. حکومت اسلامى مبنى بر حقوق بشر و ملاحظه آن است. هیچ سازمانى و حکومتى به اندازه اسلام ملاحظه حقوق بشر را نکرده است. آزادى و دموکراسى به تمام معنا در حکومت اسلامى است. شخص اول حکومت اسلامى با آخرین فرد مساوى است در امور.

16 آذر 1357---(روزنامه لوس‏آنجلس تایمز ):روابط دولت اسلامى حضرت آیت اللَّه با امریکا چگونه خواهد بود؟ آیا شما فروش نفت را به غرب ادامه مى‏دهید، و روابط شما با شوروى چگونه خواهد بود؟]

جواب: ما با تمام دولتها، در صورتى که دخالت در امور داخلى ما نکنند و براى ما احترام متقابل قائل باشند، با احترام رفتار مى‏کنیم و نفت را هم هر کس مشترى است به او مى‏فروشیم. ما از زیاده‏روى و غلطرویهایى که راجع به نفت بوده است و چیزهایى که خلاف مصلحت ملت بوده است، جلوگیرى مى‏کنیم، و الّا نفت را مى‏فروشیم.

19 دى 1357---( روزنامه لوتاکونتینوا): با در نظر گرفتن اینکه هر حکومتى در خود حد اکثر تمرکز قدرت را جمع مى‏کند، چگونه حکومت اسلامى مى‏تواند وجود داشته باشد و قدرت در آن تمرکز نیابد و رابطه مسلط و زیر سلطه برقرار نشود؟

جواب:حکومت و زمامدارى در دست فرد یا افراد، وسیله فخر و بزرگى بر دیگران نیست که از این مقام بخواهد به نفع خود حقوق ملتى را پایمال کند. هر فردى از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع‏کننده بدهد و در غیر این صورت، اگر بر خلاف وظایف اسلامى خود عمل کرده باشد- خود به خود- از مقام زمامدارى معزول است و ضوابط دیگرى وجود دارد که این مشکل را حل مى‏کند

24 دی 1357---(  روزنامه لیبرال):شما مى‏خواهید در ایران حکومت اسلامى برقرار کنید که تصویر چنین حکومتى براى ما روشن نیست. به طور روشن بگویید چنین حکومتى چگونه است؟ آیا حکومت نمونه‏اى به عنوان مثال وجود دارد که بتوانید ذکر کنید؟]

جواب:حکومت اسلامى حکومتى‏است که اولًا صد در صد متکى به آراى ملت باشد؛ به شیوه‏اى که هر فرد ایرانى احساس کند که با رأى خود سرنوشت خود و کشور خود را مى‏سازد. و چون اکثریت قاطع این ملت مسلمانند بدیهى است که باید موازین و قواعد اسلامى در همه زمینه‏ها رعایت شود. کسانى که سابقه خیانت دارند و بر خلاف معیارهاى اسلامى ثروت‏اندوزى کرده‏اند، تجاوز به حقوق دیگران کرده‏اند، حق دخالت در این حکومت را ندارند. و ما امیدواریم که ایران اولین کشورى باشد که به چنین حکومتى دست مى‏یابد. حکومتى که کوچکترین فرد ایرانى بتواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر به بالاترین مقام حکومتى انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد.

ب-حدود آزادی های اجتماعی

22 مهر 1357---( روزنامه فرانسوى فیگارو):آیا در جمهورى اسلامى براى اقلیتهاى مذهبى در ایران که بسیار زیادند جایى هست؟

جواب: رژیم شاه، با اقلیتهاى مذهبى رفتارى بهتر از رفتار با مسلمانان ندارد. ما طبیعتاً نسبت به عقاید مذهبى دیگران، بیشترین احترام را پس از سرنگونى دیکتاتورى و استقرار یک رژیم آزاد مى‏گذاریم، شرایط حیات براى اکثریت مسلمان و اقلیتهاى مذهبى بسیار خوب خواهد شد.

10 آبان 1357---(روزنامه انگلیسى گاردین):ایا حضرت آیت اللَّه مى‏توانند به طور دقیقتر این مفهوم را شرح دهند که آیا زنها قادر خواهند بود به طور آزادانه بین حجاب و لباس غربى حق انتخاب داشته باشند؟ آیا سینماها مى‏توانند به وجود خود ادامه دهند؟ اگر آرى، چگونه فیلمها انتخاب خواهند شد؟ آیا مشروبات الکلى ممنوع خواهد شد؟ در آخر آیا ایران، یک عربستان سعودى یا لیبى دیگر خواهد شد؟

جواب:اجراى حدود در اسلام، موکول به تحقق شرایط و مقدمات بسیار است و باید جهات بسیارى را از روى کمال عدالت و توجه به اینکه اسلام در کلیت خود اجرا گردد، در نظر گرفت. اگر این امور در نظر گرفته شوند، ملاحظه خواهد شد که مقررات اسلامى کمتر از هر مقررات دیگرى خشونت‏آمیز است. زنان در انتخاب فعالیت و سرنوشت و همچنین پوشش خود با رعایت موازین آزادند. و تجربه کنونى فعالیتهاى ضد رژیم شاه نشان داده است که زنان بیش از پیش آزادى خود را در پوششى که اسلام مى‏گوید یافته‏اند. ما با سینماهایى که برنامه‏هاى آنها فاسدکننده اخلاق جوانان و مخرب فرهنگ اسلامى باشد مخالفیم. اما با برنامه‏هایى که تربیت‏کننده و به نفع رشد سالم اخلاقى و علمى جامعه باشد موافق هستیم. مشروبات الکلى و الکلیسم و سایر مخدرات که مضرّ به حال جامعه مى‏باشند، جلوگیرى خواهد شد. حکومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما، با هیچ یک از رژیمهاى مزبور (عربستان سعودى و لیبى) منطبق نخواهد بود.

11 آبان1357---( روزنامه ایتالیایى پائزه سِرا): آیا مى‏توانید مشخصات جمهورى اسلامى را که در نظر دارید بیان کنید که چگونه است؟ در مورد محتواى اجتماعى، سازماندهى سیاسى، خصوصاً براى احزاب، سندیکاها و مطبوعات؟

جواب:در جمهورى اسلامى، زمامداران مردم نمى‏توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت‏اندوزى کنند و یا در زندگى روزانه امتیازى براى خود قائل شوند. باید ضوابط اسلامى را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعایت کنند و حتى پاسدار آن باشند. دقیقاً باید به آراى عمومى در همه جا، احترام بگذارند. هیچ گونه تسلط و یا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم، نباید بپذیرند. مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند. هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتى که مصالح مردم را به خطر نیندازند آزادند و اسلام در تمامى این شئون حد و مرز آن را تعیین کرده است.

19 آبان 1357---( مجله امریکایى نیوزورلدرپورت): مشارکت فعال زنان در انقلاب چه معنایى دارد؟

جواب: زندانهاى شاه از زنان شیردل و شجاع مملو است. در تظاهرات خیابانى زنان ما، بچه‏هاى خردسال خود را به سینه فشرده، بدون ترس از تانک و توپ و مسلسل، به میدان مبارزه آمده‏اند. جلسات سیاسى‏اى که زنان در شهرهاى مختلف ایران، برپا مى‏کنند کم نیست، آنان نقش بسیار ارزنده‏اى را در مبارزات ما ایفا کرده‏اند. مادران شجاع فرزندان اسلام، خاطره جانبازى و رشادت زنان قهرمان را در طول تاریخ زنده کرده‏اند. در چه تاریخى این چنین زنانى را سراغ دارید و در چه کشورى؟.

8 آذر 1357---(مجله الاقتصاد العربى):در یکى از بیانیه‏هایتان از کارگران ایران خواسته‏اید که بدون توجه به وعده‏هاى رژیم، به اعتصابات خود ادامه دهند. یکى از درخواستهاى مطرح شده، در این اعتصابات، تشکیل اتحادیه‏هاى آزاد کارگرى است. نظرتان درباره این اتحادیه‏ها چیست؟ اگر با تشکیل آنها موافقید، اینها در چارچوب حکومت جمهورى اسلامى مورد پیشنهاد شما، چه نقشى و اهمیتى خواهند داشت؟]

جواب: کارگران محروم و متدین ایران که اکثر آنان همان کشاورزان و زارعین فقیر و گرسنه سابقند، حق دارند براى به دست آوردن حقوق حقه خود، به مبارزه ملت از هر طریق ممکن و مشروع بپردازند. و در جمهورى اسلامى، به آنها حق داده مى‏شود که به هر شکل ممکن به دور هم جمع شوند و مسائل و مشکلات خود را بررسى کنند و در نتیجه، دولت را در جریان مسائل خود قرار دهند و نیز از حقوق صنفى خود دفاع کنند.

7 دی 1357---( گفتگو با ریچارد کاتم):رفتار شما با اقلیتهاى مذهبى در حکومت اسلامى چگونه خواهد بود؟ اقلیتهایى مثل مسلمانان سنى، صوفیها، آشوریان، مسیحیان، ارمنیان، یهودیان و بهاییان. آیا در تحت حکومت اسلامى پیشنهادى شما، یک نفر غیر مسلمان مارکسیست- غیر از حزب توده- و یا زنان مى‏توانند در پستهایى مثل مقامات نظامى یا غیر نظامى خدمت کنند؟

جواب: اولًا برادران اهل سنت هر گز از اقلیتهاى مذهبى نیستند. و ما بارها گفته‏ایم که رفتارمان با اقلیتهاى مذهبى بسیار خوب خواهد بود. اسلام آنها را محترم شمرده است. ما به آنان تمام حقوقشان را مى‏دهیم. آنان حق دارند در مجلس وکیل داشته باشند و آزادند به فعالیتهاى سیاسى- اجتماعى بپردازند و آزادانه امور مذهبى خود را انجام دهند. آنان ایرانى هستند و مثل سایر ایرانیان در زیر چتر حکومت اسلامى زندگى با امنیت کامل خواهند داشت. در امور نظامى مثل سایر امور، زنان مى‏توانند کارهایى را به عهده بگیرند و در صدر اسلام زنان در جبهه بوده‏اند و آنچه که مربوط به مجروحین بوده است به عهده آنان گذاشته مى‏شده است.

18 دی 1357---( روزنامه اکونومیست):آیا شما قصد دارید که آزادى سخن، آزادى اجتماعات و آزادى مطبوعات و آزادى عبادات را تضمین کنید؟]

جواب: ما به خواست خداى تعالى در اولین زمان ممکن و لازم برنامه‏هاى خود را اعلام خواهیم نمود. ولى این بدان معنى نیست که من زمام امور کشور را به دست بگیرم و هر روز نظیر دوران دیکتاتورى شاه، اصلى بسازم و على رغم خواست ملت به آنها تحمیل کنم. به عهده دولت و نمایندگان ملت است که در این امور تصمیم بگیرند؛ ولى من همیشه به وظیفه ارشاد و هدایتم عمل خواهم کرد.

3 بهمن 1357---(روزنامه های اطلاعات و کیهان): چون مرا به عنوان یک زن پذیرفته‏اید، این نشان دهنده این است که نهضت ما یک نهضت مترقى است؛ اگر چه دیگران سعى کردند نشان دهند که عقب مانده است. فکر مى‏کنید به نظر شما آیا زنان ما باید حتماً حجاب داشته باشند؟ مثلًا چیزى روى سر داشته باشند یا نه؟

جواب: اینکه من شما را پذیرفته‏ام، من شما را نپذیرفته‏ام! شما آمده‏اید اینجا و من نمى‏دانستم که شما مى‏خواهید بیایید اینجا! و این هم دلیل بر این نیست که اسلام مترقى است که به مجرد اینکه شما آمدید اینجا، اسلام مترقى است. مترقى هم به این معنى نیست که بعضى زنها یا مردهاى ما خیال کرده‏اند. ترقى به کمالات انسانى و نفسانى است، و با اثر بودن افراد در ملت و مملکت است نه اینکه سینما بروند و دانس بروند. و اینها ترقیاتى است که براى شما درست کرده‏اند و شما را به عقب رانده‏اند؛ و باید بعداً جبران کنیم. شما آزادید در کارهاى صحیح. در دانشگاه بروید و هر کارى را که صحیح است بکنید؛ و همه ملت در این زمینه‏ها آزادند. اما اگر بخواهند کارى خلاف عفت بکنند و یا مضر به حال ملت- خلاف ملیت- بکنند، جلوگیرى مى‏شود؛ و این، دلیل بر مترقى بودن است.